جرمی کلارکسون پس از آن زد و خوردی که با تهیه کننده برنامه تاپ گیر داشت و منجر به عزل او از اجرای این برنامه شد. کوله بارش را بست و با همکاری آمازون و دو یار همیشگی اش یعنی جیمز می و ریچارد هموند، برنامه جدیدی تحت نام TheGrand Tour را مهیا کرده اند که پخش فصل اول آن از 18 نوامبر (مطابق با جمعه 28 آبان ماه) آغاز شد.
آن طور که به نظر می رسد این برنامه با بودجه ای در حدود 5.5 میلیون دلار برای هر قسمت تهیه شده است و با حفظ ترکیب مجریان و همینطور کارگردان اسبق تاپ گیر، نه تنها آن فضای دوست داشتنی را حفظ خواهد کرد، بلکه به سطح جدیدی به نسبت برنامه سابق قدم خواهد گذاشت.
در هر صورت انتظار ها از این گروه بسیار بالاست و باید دید که آیا جرمی و یارانش موفقیت برنامه تاپ گیر را دوباره تکرار خواهند کرد یا خیر.
در ادامه می توانید مصاحبه ای با دو مجری از سه مجری محبوب را به مناسبت فصل جدیدی از حرفه کاری شان را بخوانید، گرچه ریچارد هموند به دلیل کسالت ناشی از کم آبی که در فیلم برداری قبل از مصاحبه در کالیفرنیا تجربه کرده است، قادر به حضور در این گفت و گو نبوده است.
-: آقایان، به نظر می رسد که دلیل غیبت ریچارد تنها یک شوخی بوده است که آب بدن اون کم شده است (دیهیدرات) آیا واقعا شما چند روز پیش در بیابان های کالیفرنیا بوده اید؟
جرمی: ما آنجا بودیم و هموند به دلیل خوردن مقدار بسیار زیادی جین به این روز افتاده است
جیمز: بله، ما فکر می کردیم که در آن جا تنها با خاک و طوفان روبه رو می شویم، اما به مقدار بسیار زیادی جین در این صحرا وجود داشت!
-: در هر صورت امیدوارم او به زودی خوب شود!
جرمی: برای من که اصلا مهم نیست، بدون اون زندگی من بهتر خواهد شد.
: خوب به سراغ اولین سوال می روم، چه چیزی باعث شد که تاپ گیر انقدر محبوب شود؟
جیمز: من فکر می کنم ما به صورت خلاقانه ای از نفرت متقابل به یکدیگر پر شده ایم!
جرمی:بله این یکی از دلایلش می تواند باشد، اما در هر صورت من هیچ نظری مشخصی ندارم، در واقع درموردش خیلی فکر کرده ام اما هیچ نظری ندارم که چرا این همه آدم در سرتاسر جهان این برنامه را تماشا می کنند. مردم می گویند بین ما یک رابطه خاصی وجود دارد.
جیمز: این یک نوع به خصوصی از رابطه است، خطرناک و حساس!
جرمی: شاید جواب شما ماشین باشد، مردم ماشین ها را دوست دارن اما نه به اندازه گذشته، سفر کردن با ماشین شاید چیز جالبی باشد. گرچه برنامه های بسیاری درمورد سفر ساخته شده است، اما نمی دانم چرا برنامه ما بین این همه برنامه از همه محبوب تر است.
-: خوشحالم که شما هم جواب خاصی برای این مسئله ندارید، سال ها پیش من یکی از 5 هزار روزنامه نگاری بودم که برای اجرای تاپ گیر آمریکا دعوت به مصاحبه شدم. قبل از این که برای چند تست تصویری آماده بشم. اونها صحبت هایی درباره ویرایش تصویر های گرفته شده می کردند. این که چطور همه این تصاویر در کنار هم قرار می گیرند و چنین برنامه ای ساخته می شود واقعا زیبا بود.
در واقع نحوه ای که شما یک ماشین رو نقد می کردید چه در داخل و چه در خارج خودرو و همینطور نحوه مکالمه ها بسیار منحصر به فرد بود. گرچه شاید امروزه خیلی ها سعی در کپی کردن آن داشته باشند، اما زمانی که شما شروع به این کار کردید بسیار منحصر به فرد به نظر می رسید.
جرمی: در واقع مکالمات ما تا جایی فیلم نامه نویسی شده بود که به ما بگوید قرار است درباره چه چیزی صحبت کنیم، همین. من آنقدر جیمز و ریچارد را می شناسم که می دانم پس از صحبت های من چه چیزی در جوابم خواهند داد…به همین راحتی!
جیمز: اولین بار که به سوریه و عراق رفتیم، همه ما را می شناختند و این باعث تعجب بسیار ما شده بود. آن ها من را با لقبم یعنی کاپیتان کند صدا می زدند. ما به کشورهای مختلفی سفر کردیم و به نظرم این حجم از محبوبیت و شناخت از ما غیرقابل باور است.
-: خوب، کمی هم از برنامه جدیدتان برای ما بگویید؟ آیا همان روش قدیمی را ادامه خواهید داد یا باید منتظر چیز کاملا جدیدی باشیم؟
جرمی: نه قرار نیست غذای اصلی را تغییر دهیم. مردم به مدت 12 سال است که این مدل از برنامه را دوست دارند. اما آن چه که ما با برنامه جدید قرار است انجام دهیم. یک تکه گوشت بره نرم و خوش مزه و آماده است، نه یک تکه گوشت گوساله.
غذا همان غذا است، اما با کمی تفاوت. در واقع باید هم باشد، زیرا دیگر خبری از استیک نیست، دوران استیک به سر رسیده بود. من امیدوارم که مردم پس از دیدن این تیکه گوشت بره بگویند اوه نه ما همان استیک خود را می خواهیم، اما پس از یک یا دو هفته، فکر می کنم که همه از دستور پخت جدید راضی باشند. این بار ما در یک استدیو نیستم، یک چادر عظیم به پا خواهیم کرد، اما هسته اصلی همچنان ما سه نفر خواهیم بود.
-: خوب کمی هم سوال های شخصی خواهم پرسید، جدیدترین عضو گاراژتان چه اتومبیلی است؟!
جیمز می: پیشتر یک بی ام و i3 خریداری کردم، اما مدل جدیدش را نیز سفارش داده ام، چون از باتری های بهتری بهره می برد. بی ام و i3 جدیدترین عضو گاراژ من خواهد بود. نسخه تمام الکتریکی آن را سفارش داده ام، زیرا مدل هیبریدی به نظرم برای ترسو ها ساخته شده است، من مدل تمام الکتریکی را با شجاعت تمام انتخاب کرده ام.
جرمی: فکر کنم بتونی از بقیه ماشین های گاراژت هم صحبت کنی، اصلا دوست ندارم که مردم فکر کنن تو فقط ماشین الکتریکی سوار می شوی!
جیمز: نه اصلا، من فراری 458، پورشه، رولزرویس و از این دست ماشین ها رو تو گاراژ خودم دارم!
-: جرمی تو در حال حاضر سوار چی هستی؟
جرمی: من یک فولکس واگن گلف دارم
-: کدوم مدلش؟
جرمی: GTI، من فقط این ماشین را می رانم چون تمام چیزهایی را که می خواهم برای من برآورده می کند. من تمام مدت در حال رانندگی با انواع اقسام خودروهای خاص هستم.
برای همین به نظر استفاده از یک گلف خاکستری رنگ بهترین انتخاب است چون هیچ کس در اتوبان عکس نمی گیرد و به راحتی می توان زندگی را ادامه داد، در واقع وقتی جیمز سوار اون فراری نارنجی رنگ (قرمز در واقع!) می شود همه در حال عکس گرفتن از اون هستن. این موضع به شدت من را آزار می دهد.
-: نظرتان درمورد سیستم های رانندگی خودکار چیست؟
جیمز: من سیستم رانندگی خودکار را بسیار دور از زمان حال می بینم. یک ماشین تمام رباتیک که توانایی های 100 درصدی مشابه انسان را داشته باشد چندان به ما نزدیک نیست.
یکی از بزرگ ترین فضانوردان که اسمش در خاطرم نیست می گوید: انسان همچنان بهترین کامپیوتر موجود بر روی کره زمین است. من فکر می کنم سیستم رانندگی خودکار دارای جایگاه خودش باشد و ما دائم در حال بحث درمورد آن هستیم و دلیل آن این است که چندان موافق این اتفاق نیستیم.
گرچه سفرهای سریع تر، امن تر و همینطور زمانی که در حال نقل مکان از نقطه A به نقطه B هستید می توانید کارهای مختلف دیگری انجام دهید. اما من همچنان دوست دارم کنترل کننده نهایی باشم، من از رانندگی لذت می برم و آن را شگفت انگیز می دانم.
جرمی: نکته جالب در مورد اتومبیل های خودکار این است که اگر در جلوی روی شما ناگهان یک کامیون متوقف شود، سیستم فکر می کند که باید به دست چپ بپیچد، اما در همین هنگام در سمت چپ شما یک اتومبیل که اعضای یک خانواده در آن حضور دارند قرار دارد و بعد می گوید خوب تنها یک نفر در اتومبیل خودی وجود دارد پس بهترین راه برخورد با کامیون مقابل است زیرا کمترین ضرر را در جمیع جهات خواهد زد.
در واقع این سیستم جوری برنامه ریزی شده است که صاحب خود را بکشد. زمانی ماشین های بخار آمدند و استفاده از اسب ها بی معنا شد. اما این دلیلی نبود که همه اسب ها را بکشند و پس از آن سواری با اسب تبدیل به یک تفریح شد. اتومبیل ها هم آینده ای مشابه این خواهند داشت.
گرچه من همچنان به رانندگی ادامه خواهم داد زیرا آن را دوست دارم. آن هایی که رانندگی دوست ندارند می توانند از مزایای سیستم خودران بهره ببرند. در 10 یا 20 سال آینده به نظر می رسد همه خودروهایشان را از اپل، گوگل و اوبر طلب کنند. فورد، شورلت و فولکس واگن در سمت بد ماجرا قرار خواهند گرفت. در واقع همه خودروسازان بزرگ.
چون امروزه آن ها اتومبیل های بسیار بدرد نخوری تولید می کنند. این SUV های بدقواره و رنو کپچر مثلا. بچه های امروزی باید بگویند بابا میشه یه پوستر از رنو کپچر رو روی دیوار اتاقم نصب کنم؟! آیا رنو کپچر در مسابقات لمانز امسال شرکت خواهد کرد.؟ نه، چون کپچر یک ماشین بدرد نخور است.
در حال حاضر سوال اصلی این است که چرا مردم به جای خرید ماشین از اوبر استفاده می کنند؟ چون ماشین های تولیدی شما آشغال به تمام معنا است.
-: خیلی ها فکر می کنند مردم مثل گذشته ماشین ها را رو دوست ندارن این درسته؟
جرمی: دقیقا همینطوره. پسر من آزمون رانندگی را با موفقیت پشت سر گذاشت، اما آن را نیمه کاره ول کرد. از او پرسیدم که چرا نمی خواهد رانندگی یاد بگیرد؟ او می گوید در بیرون آپارتمان در لندن، یک اتوبوس هست که من را با 3 پوند به آکسفورد می برد و وای فای هم دارد. چرا باید رانندگی کنم؟ هم گران و پیچیده است و جای پارک پیدا کردن هم که مکافات خود را دارد. من نمی توانم وقتی رانندگی می کنم پای موبایلم باشم، این جوابی بود که پسرم به من داد!
-: بعد از تمام این موفقیت ها چه چیزی باعث می شود که همچنان آن انگیزه شروع کار را داشته باشید؟
جرمی: هر روز صبح ما اوقات بهتری به نسبت تقریبا تمام دنیا داریم!
جیمز: هیچ دلیل دیگری نیاز نیست. در واقع انگیزه از سمت شهرت برای شما مهیا نخواهد شد. این واقعا بی ربط است و حتی بخش مالی قضیه یعنی پول بیشتر برای خرج کردن هم نمی تواند برای شما انگیزه ایجاد کند. به خاطر این که در هر صورت من از یک حد بیشتر پولم را خرج نمی کنم. اما داشتن یک زندگی خوب، خود یک مزیت است.
جرمی: در ترافیک سنگین لیورپول گیر گرفتار شده بودیم و من ناگهان توجهم به یک مغازه فروش تجهیزات کامپیوتری جلب شد. یک نفر در این مغازه حضور داشت که یک پیراهن بنفش تن کرده بود و کارهای مسخره ای برای به نمایش گذاشتن لپ تاب ها می کرد.
هر وقت به اون لحظات فکر می کنم، خدا را شاکرم که چقدر خوش شان هستم. در واقع ما خیلی خوش شانس بودیم که بهترین شغل دنیا رو داریم و واقعا هم اینطور است. من به هیچ کار دیگری به جز این نمی توانم حتی فکر کنم.
-: یادم می آید چند سال پیش به سختی از ماشین های تسلا انتقاد کردید. به نظرتان کمی زیاده روی نکردید؟
جرمی: ما اصلا به آن تسلا سخت نگرفتیم. در واقع ایلان ماسک پس از آن برنامه از ما شکایت کرد. اما در دادگاه شکست خورد. او دوباره این کار را تکرار کرد و باز هم شکست خورد. یک تست معمولی از یک خودرویی که اصلا خوب نبود….این تمام برنامه ما با آن تسلا بود.
-: در هر صورت عموم دیدگاه های شما در مورد اکثر خودروها مطلق و منحصر به فرد است، آنقدر شدید که شاید هیچ رسانه خودرویی دیگری این چنین منتقد صنعت خودرو نیست..
جرمی: وقتی که اولین بار من شروع به انجام این کار کردم 27 سال پیش بود. در آن زمان اوضاع کاملا متفاوت بود و شرایط بسیار سختی داشتیم.
خودروسازان دائم می گفتند اگر می خواهید چنین چیزهایی در مورد ما بگویید به شما ماشین نخواهیم داد. اما ما به دل این طوفان زدیم آن هم سال های بسیار دور. بعد از آن خودروسازان تازه متوجه شدند که برنامه ما قرار است موجودیت و وجه جهانی پیدا کند.
در واقع صحبت ما این نیست که بگوییم به جای یک هوندا، شورلت بخرید.در حالی که این برنامه نشان می دهد که اتومبیل ها جالب و هیجان انگیز هستند و این برای صنعت خودروسازی خوب است.
جیمز: می خواهم نکته ای به مورد تسلا اضافه کنم. آن موقع تسلا تازه در اول راه بود و آن مورد کاملا نشان دهنده تکامل تسلا در تمامی این سال ها است. من مدل S را رانده ام و باید بگویم که بسیار شیفته استفاده از موتور برقی برای خودروها شده ام. یک حس بسیار خوبی در استفاده از یک موتور الکتریکی برای به حرکت درآوردن یک ماشین وجود دارد.
-: قطعا همین طور است، به خاطر همین یکی از اون ها رو سفارش دادی!
جرمی: در حال حاضر دنیا توانایی تولید الکتریسیته مورد نیاز برای لپ تاپ ها، موبایل ها، چراغ ها و این همه وسایل مختلف برقی را ندارد. اگر همگان به صورت ناگهانی ماشین برقی بخرند، چگونه می خواهیم تمامی آن را روزانه شارژ کنیم؟ جدا چگونه این کار صورت خواهد پذیرفت؟!
در حال حاضر برنامه کاهش ولتاژ در نیویورک، لندن و چنین شهر هایی وجود دارد (خاموشی بخش از شهر برای ساعاتی از پیش تعیین شده). در حال حاضر توانایی نگه داری از خودروهای برقی را نداریم.
جیمز: خیر، فعلا برای این تعداد خودرو توانایی تولید انرژی الکتریکی را نداریم. اما صحبت من یک مسئله کاملا تکنیکی بود. استفاده از موتور برقی ایده بسیار خوبی است. مشکل اصلی الکتریسیته این است که ماهیت یک سوخت شیمیای را ندارد.
در واقع به صورت محلی نمی توان آن را تولید کرد. این یک مانع ای است که باید بر آن غلبه شود و به نظر می رسد فعلا راه حل نهایی ندارد. اما آزمایش هایی که در این زمینه صورت می پذیرد را باید ارزشمند قلمداد کرد.
-: آیا تا به حال شده که بخواید کاری کنید اما قادر به انجام اون در تاپ گیر نبودید؟
جیمز: من یک بار تو قطب جنوب می خواستم با بیل جرمی رو تا حد مرگ کتک بزنم
-: مطمئنی فقط یک بار بوده؟
جیمز: اره، توی اون صحرای پر از برف یک جا بود که هیچ کسی دستش به ما نمی رسید، می توانستم از پشت با اون بیل بهش ضربه بزنم، بعد یک تیکه از اون برف را می کندم و جرمی رو توش چال می کردم و برای همیشه از شرش خلاص می شدم.
جرمی: صادقانه بگویم. ما اجازه هرکاری را داشتیم و الان هم هر کاری را که بخواهییم می توانیم با برنامه جدید انجام دهیم.
-: نظرتون درباره انتخابات آمریکا چیه؟! ترامپ رو بیشتر می پسندید یا هیلاری (مصاحبه قبل از انتخابات آمریکا انجام شده است)
جرمی: ما یاد گرفتیم درمورد این هیچ صحبتی نکنیم
جیمز: اره، صحبتی در این مورد نداریم.
-: تا حالا ازتون در این باره سوال شده بود؟
جرمی: اره خیلی ها ازمون پرسیدن، این واقعا باعث شرم است که آمریکایی ها باید یکی از این دوتا رو انتخاب کنن. اونا بیش از 300 میلیون جمعیت دارند، انتخاب هاشون همین دو نفر هستند؟!
جیمز: میشه هیچ کدوم رو انتخاب کنیم؟
-: باهات موافقم جیمز.
جرمی: برای همین چند وقت پیش در روز استقلال آمریکا توییت کردم: بیاید دوباره آمریکا رو بکنیم بریتانیا کبیر (اشاره به شعار انتخاباتی ترامپ و استعمار آمریکا توسط انگلیس)
-: مک لارن F1 یا P1؟
جرمی: مشخصا p1
جیمز: p1، سوپرکارهای مدرن بهتر هستند.
-: جالبه، راستی شماها چرا آنقدر از ماشین های آمریکایی متنفرین؟
جیمز: اوه من اصلا اینطور فکر نمی کنم
جرمی: هموند به اون ها خیلی علاقه مند است.
-: می دونم که هموند اونا رو خیلی دوست داره ولی انگار اون تو این مورد تنهاست
جرمی: این شبیه قضیه پورشه 911. من واقعا از پورشه 911 بدم نمی آید. من فقط می خواهم که مخالف نظر هموند و جیمز باشم و بر روی اعصابشون حرکت کنم. مثلا همون می گویید: من عاشق موستانگ هستم. منم می گم اوه من که حالم از موستانگ بهم می خورد. در واقع من فقط می خواهم هموند را اذیت کنم.
-: جرمی، اگه قرار باشه یا با جیمز یا با ریچارد عروسی کنی و اون یکی رو بکشی، چیکار می کنی؟
جرمی: خودم را می کشم. صادقانه می گویم من ترجیح می دهم خودم را بکشم تا با یکی از این دو ازدواج کنم. حتی لحظه ای نمی توانم بهش فکر کنی!
-: جیمز من باید این سوال رو از تو هم بپرسم، با کدوم ازدواج می کنی و کدوم رو می کشی؟
جیمز: من هر دوتاشونو می کشم.
-: می خوای مجرد باقی بمونی؟
جیمز: اره
جرمی: در هر صورت اون می خواد این کار را بکند!
جیمز: این یک سوال فلسفی و بسیار جالبی است، اول جرمی خودش را می کشد، پس می ماند هموند. من یا باید هموند را بکشم یا باهاش ازدواج کنم. اما من ترجیح می دهم که بکشمش و پس از اون از آزادی و تنهایی خودم لذت خواهم برد.
-: این روایتی تمام عیار از رفاقت شماست،ممنون از شما آقایان که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
در پایانآمار هایی از برنامه جدید یعنی Grand Tour را گرد آوری کرده ایم که می تواند برای علاقه مندان به این سه مرد پر حاشیه جالب توجه باشد.
59 بار درگ ریس(جیمز می در تمامی آن ها آخر شده است)
42 بار دستی کشیدن با هرگونه وسیله نقلیه
1 بار شکسته شدن بازو( باز هم جیمز به احتمال زیاد)
92 اتومبیل خارج از جاده ای در این برنامه نقش ایفا کرده اند
72 بار تجربه تعویض لاستیک
9 بار تجربه سواری با شتر
1،474،546،320 مایل تجربه رانندگی(آنطور که جرمی گفته است)
14،951 فنجان قهوه در طول برنامه مصرف شده است
27 اتومبیل به کلی نابود شده اند
549 بار بحث و جدل سازنده به سبک این سه مجری صورت پذیرفته است
44 کشور برای ضبط و ساخت این برنامه به هر نحوی دخیل بوده اند
و تجربه 7 وعده غذایی رومانتیک، آخرین دستاورد بزرگ این برنامه بوده است.